تو که دم از دین میزدی و کتاب خدا .... چی شد؟ چرا یهو شدی پسر خاله ما؟ یادت رفت نماز و روضه ... به سرت زد دختر و بوسه؟ مگه نگفت خدا حرام است عیش و نوش ... پس چرا کردی همه را فراموش؟ احکام خدا انگار فقط واصه دختراس ... همه عشق و حالا و عیش و نوشا واصه پسراس؟ دستت از صندق صدقه رفت تو موهای دختره ... دیگه از یادت رفت خدا و نماز و روضه؟ گفتیم خدا شناخته ، محبت می فهمه ... نفهمدیم از خدای ما تا خدای شما یه دنیا راهه !!!
گله دارم من یه عالم گله دارم من از تو و این عالم پرم از گله و هق هق و آه سرم هر شب به بالین سیاهاین منم یک گله داره بی گناهدرد بر دره این شهر بی پناهبه که گویم من از این آه و فغان؟به چه سو رم با این همه ناله و آه؟پرم از گله پرم از فغان
روز اول گفته بودم ... با تو من درد دل راگفته بودم گر مرا خواهی بیا و پیش راهگفتی باشد منو تو با هم رویم زدی زیر همه چیز اما چرا؟گله هایم تلخ است ... اشک هایم اهن است از چشم من اشک سیاه می بارداز چشم های تو اما تباه می بارددستت برایم رو شدهدلم از امید ها خالی شدهتو پی خوشی بودی از روز اولمنه ساده، بودم، از روز اولکار من گله، کار تو خوشیسهر روز از این مهمونی به اون مهمونیو سرکشیستو را چه به شعر گویی برایت؟تو جایت میان همان الاف های بی لیاقتتو مرا کردی مسخره هر روز و هر شبچه شدی اخر خودت ؟ مهندس برق؟تو مرا بچه خوانی و من تو رااز همین حالا می دانم بچه گیست با تو بودن سرمستی گریست با تو خوب است جام شیرین شراببا تو خوب است قلیان غلط انگیز ناب با تو خوب است گلویم سوزد از سیگاری ناب گر روم بیشتر از این من باخته امبیش از این هم اگر باشد، بقیه رفته اندآنها خوشند؟ یا سرکشند؟ یا عاشقی بی مغز و فشنگ؟نمی دانم کدام ؟ نمی دانم چرا؟فقط می دانم که گول آن حرف های تو راسر به سر خورده ام و مانده ام
من از این شعر های تو خسته امشعر های نو می خواهم از مال خودمشعر های تو بسی
وقتی عکس ودکا بیشتر از حرفای من لایک می گیره، اون بیرون دروغ جای حقیقتو زود زود می گیره وقتی یقهٔ بازو دامن کوتاه صد تا لایک بگیره چشم منو تبلیغاتو مد روز خب می گیره روزه گاره سایز سینه و لب غنچه هست چه فرقی می کنه کی فرشته کی مومن هست؟
کلید را توی در انداخت قفل باز نشد محکم تر کلید را چرخوند در باز نشد! چند بار تکرار کرد... هیچ وقت نفهمید باز شدن، در سرنوشت آن در نبود! هیچ وقت نفهمید انکار و اصرار و تکرار... هیچ چیز را درست نکرد!
هیچ وقت نفهمید آب خوردن از لیوان شکسته ... فقط لبو زخم می کنه هیچ وقت نفهمید کندن و کندن زخم ... فقط زخمو بدترمی کنه هیچ وقت نفهمید انکار و اصرار یه رابطه بد ... فقط همه چیزو بدتر می کنه!
تو که دم از دین میزدی و کتاب خدا .... چی شد؟ چرا یهو شدی پسر خاله ما؟ یادت رفت نماز و روضه ... به سرت زد دختر و بوسه؟ مگه نگفت خدا حرام است عیش و نوش ... پس چرا کردی همه را فراموش؟ احکام خدا انگار فقط واصه دختراس ... همه عشق و حالا و عیش و نوشا واصه پسراس؟ دستت از صندق صدقه رفت تو موهای دختره ... دیگه از یادت رفت خدا و نماز و روضه؟ گفتیم خدا شناخته ، محبت می فهمه ... نفهمدیم از خدای ما تا خدای شما یه دنیا راهه !!!
گله دارم من یه عالمگله دارم من از تو و این عالمپرم از گله و هق هق و آهسرم هر شب به بالین سیاهاین منم یک گله داره بی گناهدرد بر دره این شهر بی پناهبه که گویم من از این آه و فغان؟به چه سو رم با این همه ناله و آه؟پرم از گله پرم از فغان
روز اول گفته بودم ... با تو من درد دل راگفته بودم گر مرا خواهی بیا و پیش راهگفتی باشد منو تو با هم رویمزدی زیر همه چیز اما چرا؟گله هایم تلخ است ... اشک هایم اهن استاز